توسط: مولوی رحیمی امام جماعت ولی آباد خواف

ای حسین ای سرور آزادگان

ای حسـین ای ســـــــرور آزادگــان

ای حسین ای عاشق نامت جهان

پایه هــای ظلـــم را ویــرانگــری
بهر هر گم کرده راهی ، رهبری

داد مظلومان بگیری در جهان
نام تو در هـر زمـان ، ورد زبان

خون سرخت ظالمان رسوا نمود
غنچـه های معــــرفت را وانمـــود

راه حق شد بیمه از خونت حسین
قلبها گردید مجنونت حسین

خـون تو احیـــا گـر راه رســـول
زنده تر کرده است، نام آن بتول

خـون تو احیــا گـر راه پـدر
هم دلیل راه بو بکر و عمر

خون تو با بی زبانی گفت این
بر ابوبکــر و عمـــر صــد آفـریـن

ذات حق داند اگر خونت نبود
جای مسلـم ناکجــا آباد بود

کاش می بـودم بدشت کربـلا
دور می کردم کمی کرب و بلا

کس نبودی کیله ظلـم یزیـد
خون سرخت کرد او را ناپدید

قیمت خونت نیاید در حساب
خـون تو تفسیــر بر ام الکتاب

زینب آن اُخت گـرامی نیـــگ گــفت
با یکی جمله بسی در می بسفت

دیـدم آنجـــا از کثیــر و از قلیــل
صحنه های دلخراش اما جمیل

چــون سـری بر نیــزه بهــر دیــن بود
صحنه ای بس تلخ و هم شیرین بود

آن یـزیـد آن بی عدالت کــور باد
دوستدارش در جهان بی نور باد

با طیور و با سگان همراه بود
نی به فکــر سالکــان راه بود

سوخت اندر آتشش بیت الحرام
آن مکـــان پــاک و آن دارالامـــان


ای رحیمی با هدف زی در جهان
چون هدف آسان کند درد و غمان